«نداشتن شناسنامه» یا مدرکی که هویتشان را نشان دهد دغدغهای است که کار و زندگی را برای بسیاری از بچههای زبالهگرد سخت کرده است. زبالهگردی کودکی که با وجود ایرانی بودن مادرش نتوانسته صاحب شناسنامهای ایرانی شود مسئلهای است که کودکانکار زیادی مانند او را درگیر کرده است. شعار سال: چند دستهاند. عدهای از آن ها ایرانی و عدهای دیگر نیمه ایرانیاند. یعنی مادری ایرانی دارند و پدری خارجی. کسی دقیقاً نمیداند تعدادشان در پایتخت چند نفر است اما تقریباً سر هرچهارراه یا محلهای پر رفتوآمد تجاری حضوری فعال دارند. غیر از این کودکان گروهی دیگر هم هستند که پدر و مادری خارجی دارند و آزادانه در خیابانها زبالهگردی و تکدیگری میکنند. ممکن است که این کودکان هرکدام دغدغههای خاص خود را داشته باشند اما همه آنها با یک مشکل مشترک دست و پنجه نرم میکنند. «نداشتن شناسنامه» یا مدرکی که هویتشان را نشان دهد دغدغهای است که کار و زندگی را برای بسیاری از آن ها سخت کرده است. زبالهگردی کودکانی مانند «بسیم» که با وجود ایرانی بودن مادرش نتوانسته صاحب شناسنامهای ایرانی شود مسئلهای است که کودکانکار زیادی مانند او را درگیر کرده است. نداشتن شناسنامه برای بسیم به معنای محروم شدنش از همه حقوق شهروندی است که همه کودکان همسن و سال او از آن بهرهمندند. بسیم را حین زبالهگردی در خیابانهای منطقه پن دیدم و بعد از آشنایی با مشکلاتی که دارد از مسئولان درباره چگونگی رفع مشکلات کودکانی مانند او پرسیدیم. آمارهای اعلام شده مسئولان نشان میدهد سالانه 480 کودک بیهویت در پایتخت به دنیا میآیند. نداشتن اوراق هویتی سبب شده است که این کودکان در سالهای پس از تولد خود با مشکلاتی مواجه شوند. اغلب کودکانکار خارجی با این مشکل مواجهاند که پیگیری برای برطرف کردن مسائلشان را سخت میکند. بچههایی که بیشتر یا افغانستانیاند یا پاکستانی و این اواخر تعدادی هم سریلانکایی. اهالی منطقه پنج در شهرک نفت، معین و خیابان سیمون بولیوار هر روز این بچهها را که مشغول زبالهگردیاند میبینند. «بسیم» 15ساله یکی از همین بچههاست که مدرک هویتی ندارد و بیهویت بودنشکاری بهتر از زبالهگردی برایش به ارمغان نیاورده است. چهرهاش نشان میدهد اهل یکی از کشورهای همسایه است اما سفت و سخت میگوید ایرانی است. دلیلش را تولدش در یکی از بیمارستانهای پایتخت میداند و با جسارتی مثالزدنی میگوید اصیلتر از تهرانیهای دیگر است. نداشتن شناسنامه و هویت مشخص، بزرگترین سد سر راه او و کسانی است که یا غیرمجاز وارد ایران شدهاند یا پدرشان غیرقانونی به کشور آمده است. براساس قوانین، اتباع خارجی مجاز میتوانند در داخل کشور ازدواج کنند و سند ازدواج با تبعه ایرانی بگیرند. پدر بسیم غیرمجاز وارد ایران شده و ازدواجش ثبت نشده است. نداشتن سند هویت، مشکلات زیادی را برای بسیم و خواهران و برادرانش ایجاد کرده است: «هر جا میروم ضامن میخواهند و کارت شناسایی. نه من و نه خواهر و برادرانم هیچکدام کارت شناسایی و ضامن نداریم که بخواهیم جایی کار کنیم. زبالهگردی، تکدیگری و دستفروشی تنهاکاری است که میتوانم انجام بدهم.» نداشتن شناسنامه یعنی اینکه بچهها سواد ندارند و از حق تحصیل محرومند. هرچند در سالهای اخیر با فرمان مقام معظم رهبری بچههای افغانستانی اجازه تحصیل پیدا کردهاند اما، بسیم و بچههای خانواده وقت نداشتهاند درس بخوانند چون باید خرج خانواده را جور میکردند. حکایت بسیم که 4 سال است در منطقه5، خیابانهای معین و نفت را برای پیدا کردن زبالههای قابل بازیافت زیر و رو میکند، داستان امروز و دیروز نیست. یک زباله و لبخندی از سر ناچاری بسیم که قد و قامت چندان بلندی ندارد خیلی جسورتر و خشنتر از همسن و سالهای خود به نظر میرسد. او میل چندانی به حرف زدن ندارد. شاید دلیل این بیمیلی برخوردهای بدی است که با افرادی مانند او شده است: «چرا سؤال میکنید؟ من از دردسر خوشم نمیآید. هر بار که سؤال و جواب میکنند باید کمتر آفتابی بشوم تا آبها از آسیاب بیفتد و بتوانم دوباره کار کنم. اگر کمک نمیکنید، مزاحم نشوید و بگذارید کارم را بکنم.» هنوز این حرف از دهان بسیم خارج نشده که برای پیدا کردن زباله تا کمر داخل یکی از سطلهای فلزی خم میشود و با دستانی که دستکشی از آن محافظت نمیکند، زبالهها را زیر و رو میکند. پیدا کردن شیشه نوشابهای کوچک خوشحالش میکند و شیشه را در گونی که چند برابر بزرگتر از قد و وزنش است میگذارد. کنار تحمل بوی بد زبالهها، جستوجو میان انبوه آشغالهایی که مملو از شیرابه و عامل بیماریهای عفونی است کار راحتی نیست. به دستهای بسیم که نگاه میکنم میبینم که از سیاهی به رنگ قیر در آمده است. میپرسم نمیترسی که این زبالهها سلامتیات را به خطر بیندازند؟ نگاه تلخی میکند و با صدایی که به سختی شنیده میشود میگوید: «میترسم اگر کارم را درست انجام ندهم، آخر شب پولی را که برای گذران زندگی، پرداخت اجاره و… باید جور کنم، دستم را نگیرد. سلامتی آخرین چیزی است که به آن فکر میکنم.» مشکل افرادی مانند بسیم فقط این نیست. شاید موضوع سلامتی حکایت صنمی است که یاسمن میان آن گم شده است. حمایت از کودکانکار بیهویت امکانپذیر نیست «بخشی از کودکانی که زبالهگردی میکنند از سوی برخی مراکز به کار گرفته شدهاند. این موضوع را در قالب بازرسی کار اداره کل تعاون، کار و رفاه اجتماعی پیگیری میکنیم. از شهرداری بهعنوان متولی خدمات شهری خواستهایم لیست پیمانکارانی را که در حوزه تفکیک پسماند فعالیت میکنند ارائه کند تا فعالیت پیمانکاران از سوی بازرسان بررسی شود.» رئیس اداره امور حمایتی و آسیبهای اجتماعی اداره کل تعاون، کار و رفاه اجتماعی تهران است میگوید بچههای زبالهگرد را به این راحتی نمیتوان از ادامه کارشان منصرف کرد: «میدانیم که امکان جلوگیری از فعالیت کودکانکار وجود ندارد. تلاش داریم پیمانکارانی را که بچهها برای آن ها کار میکنند آموزش دهیم. برای کمک به کودکان کار، مطالعاتی برای تأمین کالاهای بهداشتی و در دسترس قرار دادن این کالاها برای کودکان انجام شده است تا با استفاده از این اقلام زمینه برای افزایش بهداشت بچهها فراهم شود. برای تحقق این هدف از تشکلهای مردمنهاد فعال در حوزه کودکان کمک گرفته میشود.» به گفته «فاطمهجاهدی»درصد بالایی از کودکانکار در خیابانهای شهر را اتباع خارجی تشکیل میدهند: «براساس آمارهای موجود 85درصد کودکان کار، خارجی و بیشتر افغانستانی هستند. 15درصد دیگر را کودکانکار با تابعیت ایرانی شکل میدهند. علاوه بر این، 70درصد کودکانی که دست به تکدیگری میزنند نیز تابعیت ایرانی ندارند، سازمان بهزیستی نمیتواند از آنها حمایت کند. برای برطرف کردن مشکلاتی که برای حمایت از کودکان خارجی داریم، اداره اتباع و مهاجران خارجی استانداری باید به موضوع ورود و ساز وکارهای لازم را برای حمایت از این بچهها تعیین کند.» مشکل بیهویتی کودکانکار برطرف میشود تولد کودکان بیهویت در پایتخت موضوعی است که نگرانیهای بسیاری را در پی داشته است. آمارهایی که از تولد هفتهای 10 کودک بیهویت ارائه شده است، مسئولان را به این باور رسانده که باید کار پیشگیرانهای برای جلوگیری از ادامه این وضع انجام دهند. شاید به همین دلیل است که شعبهای خاص در دادگستری برای این موضوع در نظر گرفته شده است. مدیرکل امور بانوان و خانواده استانداری تهران در اینباره میگوید: «موضوع کودکان بیهویت در تهران جدی است. هرهفته در بیمارستانهای تهران 10 کودک بیهویت متولد میشوند. این موضوع باید ساماندهی شود چراکه ادامه این روند جنبههای امنیتی و اجتماعی برای شهر دارد.» حرفهای «ثریا شارقی» نشان میدهد که تصمیماتی برای جلوگیری از تولد کودکان بدون شناسنامه در پایتخت اتخاذ شده است. تصمیماتی که اگر اجرایی شود میتواند کمک شایانی به پایان دادن موضوع تولد نوزادان بیهویت در پایتخت کند: «تصمیم گرفته شده است که در هر بیمارستانی که کودکی بدون هویت متولد میشود، اطلاعات فردی مادر کودک از سوی مددکار جمعآوری و به شکل موقت، هویتی به کودک داده شود. پس از تشکیل پرونده در بیمارستان، مادر و کودک همراه مددکار به دادسرای شعبه 25 ارجاع میشوند تا در اینباره تصمیم گرفته شود.» او ادامه میدهد: «پس از بررسی موضوع از سوی قاضی، در صورتی که قاضی شعبه به این نتیجه برسد که برای بچه شناسنامه صادر شود، شناسنامه نوزاد با هویت مادر صادر میشود. اگر دادگاه به این نتیجه نرسد که برای بچه شناسنامه صادر شود، براساس اطلاعات موجود، هویتی نیمبند برای بچه تعیین میشود تا کودک در آینده با مشکلی مواجه نشود.» او تأکید میکند که این موضوع در شرایطی اتفاق میافتد که مادر ایرانی باشد. یادداشت اعطای شناسنامه به کودکان نیمهایرانی امکانپذیر شده است عبدالله مقصودیفر، مدیرکل ثبت احوال تهران گفت : سازمان ثبت احوال، وظیفه صدور شناسنامه برای هریک از اتباع ایرانی را برعهده دارد. علاوه بر این در شهرهای بالای 500 هزار نفر جمعیت، ثبت احوال وظیفه ثبت ولادت نوزادان اتباع خارجی مجاز ساکن در ایران را برعهده دارد و باید بر اساس قانون نسبت به اعطای برگه ولادت به این دسته از نوزادان اقدام کند. اما این موضوع را نباید ملاک عمل برای صدور شناسنامه ایرانی به این دسته از نوزادان قرار داد. اداره کل ثبت احوال نمیتواند به اتباع خارجی شناسنامه ایرانی بدهد مگر اینکه ثابت شود نوزاد ایرانی است که برای اثبات آن باید روشهایی که در قانون پیشبینی شده است، پیموده شود. با مذاکراتی که میان اداره کل ثبت احوال و شعبه 25 دادسرا، بهصورت ویژه به این قبیل پروندهها رسیدگی میکند، چندین راهکار در نظر گرفته شده است. یکی از راهکارهای پیشبینی شده استقرار نماینده اداره کل ثبت احوال در دادسرای شعبه 25 است که بلافاصله پس از ارجاع مادر و نوزاد به دادسرا، با استفاده از اطلاعات ارائه شده از سوی مددکار بیمارستان، استعلامهای لازم برای صدور شناسنامه انجام میشود. روش دومی که برای تسهیل در امور پیشبینی شده است این است که با نظر دادسرا، افرادی که از اقوام نوزاد محسوب میشوند مانند عمه، دایی و خاله میتوانند گواهی ولادت را به شرط اینکه از بهزیستی به اداره ثبت معرفی شوند، دریافت کنند. در این راستا، سال 1395تعداد 39 جلد و سال 1396 تعداد 56 جلد شناسنامه برای بچههای بیهویتی که از سوی سازمان بهزیستی معرفی شدهاند، صادر شده است. متأسفانه نمیتوان اطلاعات دقیق در مورد محلههایی که بچههای بیهویت در آن سکونت دارند ارائه کرد چرا که ارائه شناسنامههایی که تاکنون برای بچههای بیهویت صادر شده است مبتنی بر نشانی سازمان بهزیستی یا دادسراست. شاید به این دلیل باشد که نمی توانیم منطقه ای از پایتخت را به عنوان نقطه اصلی آسیب حضور این کودکان و تولد آنها معرفی کنیم.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر